عشق اول،عشق آخر
| ||
امشب به قصه دل من گوش میکنی فردا مرا چو قصه فربموش میکنی
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی سنگیو ناشنیده فراموش میکنیرگبار نوبهاریو خواب دریجه را از ضربه های وسوسه مغشوش میکنیدست مرا که ساقه سبز نوازش است با برگهای مرده هم آغوش میکنیگمراهتر از روح شرابی و دیده را در شعله مینشانی و مدهوش میکنیای ماهی طلایی مرذاب خون من خوش باد مستیت که مرا نوش میکنیتو،دره بنفش غروبی و روز را بر سینه میفشاری و خاموش میکنیدر سایه ها،فروغ تو بنشست و رنگ باخت او را به سایه از چه سیه پوش میکنی
[ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 11:21 عصر ] [ sina saliminia ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |